آئینهای درگذشتگان
بر اساس اوستا بدن آدمی از چهار جزء تن، جان، روان و فروهر تشکیل شده که با مرگ، تن و جان از بین رفته است ولی روان و فروهر فناناپذیر و ماندگر میمانند. مرگ انسان در کیش زرتشتی پایان زندگی نیست بلکه آغازیست برای ادامه شادی روان. به همین انگیزه سوگواری و ماتم پس از مرگ پسندیده نیست. تن انسان ارزشمند است و باید آن را پاک نگه داشت و نیازهای طبیعی آن را برآورده کرد و نیرومندی آن را فراهم ساخت. ولی پس از مرگ باید به گونهای عمل کرد که محیط زیست آلوده نشود.لذا آئینهایی که در دین زرتشتی برای درگذشتگان برگزار میشود با باور به این پدیدههاست:
دگرگونی شکل تن 2. از میان رفتن جان 3. ادامه هستی روان
سفره مراسم درگذشتگان:
آنچه در آئینهای درگذشته تا روز سیام (سی روزه) در محلی که موبد اوستا میخواند گذاشته میشود بدین شرح است:
چند شاخه گل سفید و مورد، ظرفی سیر و سداب (گیاه سداب)، چراغ روغنی روشن، ظرفی آب، شیر یا چای، کمی میوه فصل، پراکندن بوی خوش (کندر، لبان، چوب سندل، عود) و معمولا چندتا کتاب اوستا ربای باشندگان.
میوه روز سوم توسط موبد بریده نمیشود و برای بامداد روز چهارم نگهداری میشود. برای بامداد چهارم به جز موارد بالا سه متر پارچه سفید (که بهش "اشوداد" میگن) و هفت عدد تخم مرغ هم میگذارند. برای مراسم دهه هم همان چیدمانهای روز سوم را میگذارند.
سفره دینی زرتشتیان ویژه سی روزه و پس از آن: چراغ روشن، پیاله روزین یا لیوانی آب، شیر یا چای، گلدانی از گل مورد، لُرک، ظرفی سیر و سُداب، آتشدان و بوی خوش، یک سینی میوه و یک تخممرغ پخته (به نشانه امشاسپند وهمن (بهمن) و آفرینش چهارپایان)، عکس شخص درگذشته (در قدیم که عکس نبوده لباس درگذشته را میگذاشتند) سیرو، نان، حلوا، تاس رویین که داخل آن آب و تخم مرغ (سه عدد) قاشق نقرهای، کماچ، خوراک بدون گوشت سنتی.
آئین نوروزی
زرتشتیان بر پایه آموزشهای اشو زرتشت بر این باورند که شادی از جلوههای نیک اهورایی است و پیوسته بر آنند تا به شادی بپردازند. جشن نوروز از برجستهترین و باشکوهترین یادگارهای ایرانیان است و یکی از جشنهای بسیار کهن به شمار میرود. بر اساس شاهنامه، این جشن از روزگار جمشید آغاز شده است -درباره جمشید شاه در ادامه همین قسمت توضیح میدم-
ایرانیان در آغاز سال نو خورشیدی و فصل بهار به جشن و شادی میپردازند و آغاز سال نو در گاهشمار ایرانی را جشن میگیرند. در گاهشمار زرتشتی نوروز برابر است با روز اورمزد از از ماه فروردین و نخستین روز سال و فصل بهار.
عدد هفت برای ایرانیان ارجمند است و نمادی از کمال و فراگیری است. مانند هفت امشاسپند، هفت آسمان، هفت روز هفته، هفت خوان رستم، هفت کشور، هفت شهر عشق، هفت سین و اما اینکه در خوان نوروزی (سفره هفت سین) از آغاز چه چیزهایی بوده است دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. مردم در هر منطقه جغرافیایی 7 تا از بهترین داشتههای خود را گرد میآوردند که شامل بهترین محصولات کشاورزی و دامی آنها بوده است و از آنجا که سبک غالب زندگی مردم کشاورزی بوده است، 7 محصول کشاورزی اصلی را که در آن منطقه جغرافیایی کشت میکردهاند و محصولی که بهترین نتیجه را داشته و قصد داشتند در سال جدید آن محصول را بکارند، بر سر سفره قرار میدادند.
اما آنچه تا کنون در فرهنگ عامیانه مردم ایران وجود دارد و پیشینه نه چندان طولانی دارد، هفتسین است. اما برای زرتشتیان، معیار چینش اجزای سفره، نه حرف آغازین آن بلکه امشاسپندی است که نمود گیتیایی آن باشد.
و اما آنچه که زرتشتیان بر سر خوان نوروزی (سفره هفتسین) مینهند:
نگاره اشوزرتشت: نشان دهنده اینست که ما زرتشتی و از پیروان زرتشت هستیم.
کتاب گاتها-اوستا: نشان دهنده پیروی از گفتههای اشو زرتشت و دستورهای دینی است (نماد سپند مینو امشاسپند)
شیر و تخممرغ رنگی: نشان دهنده نیک باوری است (نماد بهمن امشاسپند)
شمعدان یا لاله و چراغ روشن: نمادی از نور ایزدیست و موجب روشنی و صفای سفره (نماد اردیبهشت امشاسپند)
سکه زرد و سفید: نشانه برکت و سرمایه است (نماد شهریور امشاسپند)
سیب سرخ: نشانه زمین و زن و زندگی است (نماد سپندارمذ)
آب: که سرچشمه زندگی است (نماد خورداد امشاسپند)
سرو: گیاه همیشه سبز و زنده و نشان بیمرگی، استقامت و از پای نیفتادن است (نماد امرداد امشاسپند)
در سفره نوروزی افزون بر نمادهای امشاسپندان چیزهای دیگری نیز میگذارند:
سبزه، آئینه و گلاب، نقل و شیرینی، قندسبز، آویشن، انار، نان و پنیر، سبزی، کماج شیرین، سنجد، سیر، سماق، سمنو، گل بیدمشک، گل سنبل، سوزن و نخ، آجیل (که معمولا درون کیسهای پارچهای و رنگین بنام مرفشو یا دولوک میریزند)، پالوده، مروارید، یک کاسه شامل چند خشکبار (آلبالو، شفتالو، زردآلو، آلوچه، زرشک) که در آب خیسانده شده، ظرفی میوه، چیمال (مخلوط نان، خرما، روغن که ویژه کرمان است)
و اما آقای جمشید شاه (با کمک کتاب دردست تالیف "شاهنامه را با هم بخوانیم"، دکتر منصوررستگار فسایی):
جمشید شاه از معروفترین و قدرتمندترن شاهان اسطورهای در فرنگ ایران و هندوستان است. در هند "فرمانروای دنیای مردگان" است و در ایران نمادی از شکوه و دوران طلایی ایران و جهان است.
کلمه جمشید از دو جزء تشکیل شده: جم (یا "یمه- Yama/Yima) به معنای انسان اولیه و شید به معنای درخشان و روشن. بنابراین برای کلمه جمشید دو معنی پیشنهاد شده است:
نخست " جم درخشان و تابان "
دوم " جم شاه" است که ظاهرا معنی نخست مورد پذیرش مورخین بوده است.
او نخستین پادشاهی است که در نتیجه نا خشنودی مردم از وی، از شهریاری ایران عزل میشود و میگریزد و در نهایت به دست ضحاک کشته میشود. جمشید در اوستا دارای سه فرّه یا فره یی با سه جلوه می باشد :
" فرّه خدایی – موبدی" او که به مهر میرسد
"فرّه شاهی" او که به فریدون میپیوندد
" فرّه پهلوانی و جنگاوری
در مورد مدت پادشاهی جمشید قولهای مختلفی ذکر شده است، ولی همه جا دوران پادشاهی او را به دو بخش تقسیم کردهاند :
دوران قدرت و پادشاهی پیش از گمراهی
دوران گمراهی و برگشتن فرّه از وی
شاهنامه مدت زندگی جمشید را 700 سال می داند. پایان زندگی جمشید در سنت ایرانی، تا حدی مرموز است: یکی از سرودههای باستانی میگوید که او به دست برادرش سپیتورَه ( Spityura در پهلوی :Spitur) به دونیم شد اما در شاهنامه جمشید را ضحاک ستمکار، با اره به دو نیم میکند که مجمل التواریخ این موضوع را با تفصیل بیشتری چنین بیان میکند که :" جمشید بگریخت و به هندوستان افتاد و مهراج هندوستان بهفرمان ضحاک با وی حرب کرد و آخر اسیر افتاد و پیش ضحاک آوردند، به استخوان ماهی که ارّه را ماند، به دونیم کردندش و از آن پس بسوختند.
داستانهای جمشید در شاهنامه دارای 194 بیت است و در دوبخش کاملا مجزا ارایه می شود:
1. دوره ی اول که دوران فرهمندی و خلاقیتهای جمشید است و حکایت پویایی و جنبش و ساختن و آباد کردن و زندگی دراز پرفراز و نشیب انسان است. جمشید شاهی است که با فرّه ایزدی و پرهیزکاری به همه مردم آرامش و آسایش میبخشد و حتّی دیو و دد و پریان از وی آسودگی مییابند.
جمشید سیصد سال پادشاهی میکند و در هر پنجاه سال کاری شگفت را به انجام میرساند (حالا نه که سیصد سل عمر کرده باشه، ولی اینکارها رو در طول عمرش کرده):
در پنجاه سال اوّل پادشاهی به ساختن جنگافزارها برای نابود کردن بدکاران پرداخت.
در دومین پنجاهه از کتان و ابریشم جامههای گرانبها ساخت و پیشهوران را گرد آورد و مردم را به چهار گروه پرستندگان و ان، ارتشیان، کشاورزان و پیشهوران تقسیم کرد.
در پنجاه سال بعد، دیوان را به کار گل گماشت و خشت زدن و با گچ و سنگ دیوار و کاخ و خانه و گرمابه ساختن را به مردم آموخت؛
سپس پنجاه سال را به استخراج گوهرها و سیم و زر و ساختن عود و گلاب و عنبر و داروها و شیوه درمان دردمندان گذراند.
او در پنجاه سال دیگر، کشتی ساختن و از دریاها گذر کردن را به مردم آموخت و در این روزگاری دراز سیصد ساله، هرگز دری بر وی بسته نبود و مردم شادمان و تندرست و بیغم و بیمرگ بودند.
2. دوره دوم پادشاهی وی با ادعای خدایی جمشید آغاز میشود، جمشید ناگهان خودبینی میکند و از راه یزدان دور میشود و خود را خدای جهان میپندارد و از فرمان ایزد، روی میپیچد و فرّ یزدانی از وی دور میشود و بیچارگی و بدبختی بدو روی میآورد و ضحّاک بر او میشورد و با ارّه او را به دو نیم میکند و خود به جای وی بر تخت شاهی مینشیند.
کارهای مهم جمشید
دوران جمشید را فردوسی 700 سال می داند ولی در متون فارسی میانه و منابع متأخر، حداقل 520 سال و حدأکثر 1000 سال ذکر شده است.
جمشید پادشاهی نو اندیش است که زمان فرمانروایی او با کارنامهای درخشان از دگرگونیهای بزرگ اجتماعی همراه است. او آنچه را که پیشینیان کردهاند به کمال میرساند و به قول خودش (از زبان فردوسی جان):
هنر در جهان از من آمدپدید جهان را به خوبی، من آراستم خور و خواب و آرامتان از من است | چومن –نامور- تخت شاهی ندید چنان است گیتی کجا ، خواستم همان پوشش و کامتان از من است |
او دارای فرّ کیانی است و میتواند جهانی را فرمانبردار خود سازد، دیو و مرغ و پری به فرمان او هستند و او شهریار – موبدی است که هم شاهی و هم رهبری فکری جامعه خود را بر عهده دارد و به قول فردوسی:
منم گفت بافره ایزدی هم شهریاری وهم موبدی
جمشید سپس به توسعه آبادیها و شهرها پرداخت، دیوان را که فرمانبردارش بودند به کار گیل گماشت و دیوان گل را قالب زدند و خشت ساختند و مهندسان!! با گل و گچ و دیوارها و ساختمانها و گرمابهها بر آوردند، و به همین جهت است که گفتهاند یکی از کارهای برجسته جمشید، ساختن" وَرَه" یا" ور جمکرد به معنای دژ زیرزمینی یا بهشت زمینی"در ایران بود ،دژی بود که جمشید ساخت تا در سه زمستان هراس انگیز که حیوانات و گیاهان و مردمان نابود می کرد، برگزیدههایی از آنان را به آنجا برد تا پس از پایان آن زمستانها جهان دوباره آباد شود.
جمشید کشتیها ساخت و از دریاها گذر کرد و سرانجام در هنگامی که مردم آسوده و بیمرگ و از هر رنجی دور شده بودند، تختی گرانبها ساخت که با گوهرهای فراوان که دیوان آن را برمی گرفتند و به آسمان می بردند و این روز را مردم "روز نو"نامیدند و هر سال آن را جشن میگرفتند و "نوروز " یادگار همان روز است. (درواقع جشن نوروز سالروز تاجگذاری جمشید شاه است).
فروهر (Fravahar)
- پیرمردی که ردای بلندی بر تن داره و نشان از خرد و راهنماست. (بعضی جاها میگن که چهره پیرمرد به سمت راستی خودش!! هست، یعنی شرق و خاور که خورشید از آن سمت طلوع میکند و منبع نور و روشنایی است. و خوب اگه بخواد به سمت چپ باشه، حلقه عروسی میوفته توی دست راست!!)
- دست راست پیرمرد به نشانه توجه و احترام به اهورامزدا بالاست.
- در دست چپ حلقه وفای به عهد است. (همین این حلقه بعنوان نماد ازدواج و وفای به عهد و پیمان استفاده میشه)
- دایرهای اطراف کمر پیر خرد دیده میشه که به نظر من میشه با "کارمای" امروزی تعبیرش کرد. ینی که از هر دست بدی از همون دست پس میگیری. یا که میگه "زمین گیرده". یا که میگن این دایره یعنی نتیجه هر عملی رو در این دنیا خواهی دید و از همین دست تعابیر. خلاصه که الدنیا مزرعه الاخره J
- بالهای باز به تعبیری باعث اوج گرفتن و پیشرفت میشه و از سه قسمت تشکیل شده: پندار نیک (هومت)، گفتار نیک (هوَخت) و کردار نیک (هوَرَشت). (یه جا هم خوندم که اگر به این سه اصل دین زرتشت عمل کنیم، این سه مانند بال عمل میکنند و موجب رشد و اوج گرفتن و پرواز میشوند)
- دم این پرنده هم از سه ردیف پر تشکیل شده که به سمت نزول و سقوط هستند و متضاد بالهای بالا هستند.: پندار بد (دُژمت)، گفتار بد(دُژوَخت)، کردار بد (دُژوَرَشت).
دوتا رشته آویزون هم در چپ و راست ملاحضه میکنید.
- سپنتامینو (سپنتا یعنی مقدس و پاک/ مینو یعنی اندیشه و روان که "نیّت" هم تعبیر شده) که مقابل پیر خرد هست به معنای نیروی مثبت زندگیست. (جایی خوندم یا شنیدم که به معنای نیت خوب هم هست که باعث حرکت رو به جلو و پیشرفت میشه) اندیشه (سپنتا) مینو نماد اهورایی و تقدس است.
- انگره مینو (Angra) که روح و نیروی مخرب است و در پشت پیر خرد قرار دارد. در واقع این انگره مینو همون نماد اهریمن هست و دشمن اهورامزداست.
این دو تا واژه آخر بعنوان خوی نیک و بد تعبیر میشن که درواقع دو همزاد بشر هستند که از بدو تولد حضور دارند و آدمی باید حواسش به این دوتا باشه.
و بدین ترتیب حرفهام درباره آتشکده تموووووووم شد J
ادامه دارد .
- سفرنامه کرمان، بخش اول (تاریخ کرمان)
- سفرنامه کرمان، بخش دوم (مجموعه گنجعلی خان)
- سفرنامه کرمان، بخش سوم (گنجعلی خان)
- سفرنامه کرمان، بخش چهارم
- سفرنامه کرمان - بخش پنجم - سوغات کرمان
معرفی معماری باغ ایرانی (Persian garden)
سفرنامه کرمان، بخش هفتم (آتشکده *آدریان* زرتشتیان کرمان، موزه مردم شناسی - 1)
جمشید ,سال ,مردم ,هم ,نماد ,روز ,است و ,و از ,را به ,است که ,است نماد
درباره این سایت